راهرو به سرعت متوجه شد که این هوسباز یک پولساز واقعی است. چند تعریف از سینه های طبیعی و نوک های خش خش او معجزه کرد. او حتی موفق شد با او چانه بزند که او روی خروسش می پرید. او را متوجه خود کرد که دارد تجارت می کند و شکاف خود را دستفروشی می کند. بعد از برداشتن تقدیر روی سینههایش و لیسیدن سر، حتی به یاد آورد که پول را به او یادآوری کند. )))
از آنجایی که دختران می خواهند عوضی باشند، پدر باید در این امر به آنها کمک کند! تا بعداً شرمنده آنها نشود. با هل دادن دیک خود به الاغ تنگ آنها، او به آنها اجازه داد تا فاحشه شوند. این یک کار مردانه است!